حدیث ثقلین در کتب اهل تسنن

برچسب ها: ثقلین، حدیث ثقلین در کتب اهل تسنن، ،

پس از حدیث غدیر، حدیثی به اندازه حدیث ثقلین، مورد تأیید و قبول بزرگان اهل سنت نیست. حدیث ثقلین در کتب بسیاری از علمای عامه وارد شده که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1. در سنن ترمذی وارد شده که پیامبر فرمود: "انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی، احدهما اعظم من الاخر، کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما".(2)
2. در مسند احمد است که پیامبر فرمود: "من بعد از خود، دو خلیفه نزد شما به جا می‌گذارم: یکی، کتاب خدا و دیگری، اهل بیتم و این دو از هم جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض بر من وارد شوند".(3)
3. طبرانی از زید بن ارقم نقل می‌کند: هنگامی که رسول خدا از حجه ی‌الوداع بازمی‌گشت و به غدیر خم رسید، در آنجا خطبه‌ای ایراد فرمود که در ضمن آن، چنین گفت:
"مثل اینکه از جانب خدا دعوت شده و باید اجابت کنم، پس در میان شما دو چیز گران بها و سنگین به جا می‌گذارم که یکی از دیگری بزرگ‌تر است: کتاب خدا و اهل بیتم. پس بنگرید که چگونه آنها را رعایت می‌کنید. آن دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض مرا ملاقات کنند".
سپس فرمود: "خدا، مولای من است و من، ولی هر مؤمنی هستم". آنگاه دست علی (ع) را گرفت و فرمود: "من کنت مولاه، فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه".
آنگاه زید می‌گوید: کسی در غدیر نبود مگر آنکه آنچه را که من می‌گویم، شنید و با چشمان خود دید.(4)
4. حاکم نیشابوری در مستدرک نقل می‌کند که رسول خدا فرمود: "ایها الناس انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموها، هما کتاب الله و اهل بیتی عترتی".(5)
5. ابن حجر در صواعق المحرقه ی نقل می‌کند که پیامبر در مرض وفاتش فرمود: "ایها الناس یوشک ان اقبض قبضاً سریعاً فینطلق بی و قد قدمت الیکم القول معذره ی الیکم، الا انی مخلف فیکم کتاب ربّی عزوجل و عترتی اهل بیتی ـ ثم اخذ بید علی فرفعها فقال: ـ هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی، لا یفترقان حتی یردا علیّ الحوض فسألوهما ما فیهما".(6)
6. مسلم در صحیح خود از یزید بن حیان روایت نموده که گفت: من و حصین بن سیره و عمر بن مسلم، نزد زید بن ارقم رفته و پس از پاره‌ای از سخنان، زید بن ارقم گفت: رسول خدا بین مکه و مدینه، در محلی به نام غدیر خم برخاست و پس از حمد و ثنای الهی و پند و اندرز مردم فرمود:
"اما بعد الا ایها الناس فانما انا بشر یوشک ان یأتی رسول ربی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین اولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به. ـ فحث علی کتاب الله و رغب فیه، ثم قال: ـ و اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی...؛(7) ای مردم! به‌زودی رسول پروردگار (عزرائیل) به سوی من آمده و باید اجابت کنم. در میان شما دو بار سنگین به امانت می‌‌گذارم: یکی، کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، کتاب خدا را بگیرید".
پیامبر به قرآن سفارش و ترغیب کرد. سپس فرمود: "و اهل بیتم، خدا را به یاد داشته باشید در مورد اهل بیتم". و آن را سه بار فرمود...
7. متقی هندی در کنزالعمال از رسول خدا روایت می‌کند: "فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین.قیل: و ما الثقلان یا رسول الله؟ قال: الاکبر کتاب الله سبب طرفه بید الله و طرفه بأیدیکم فتمسکوا به لن تزلوا و لا تضلوا و الاصغر عترتی و انهما لن یتفرقا حتی یردا علیّ الحوض؛(8) بنگرید چگونه ثقلین را رعایت می‌کنید. گفته شد : ثقلان کدام‌اند ای رسول خدا؟ فرمود: ثقل اکبر، کتاب خداست که یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگرش به دست شماست. به آن تمسک جویید تا نه پایتان بلرزد و نه گمراه شوید. و ثقل اصغر، عترتم هستند. این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض بر من وارد شوند".
8. این حدیث با عباراتی شبیه به هم در بسیاری از منابع اهل سنت وارد شده است، از جمله: تفسیر ثعلبی، ج8، ص40؛ تفسیر بغوی، ج4، ص125؛ تفسیر رازی، ج8، ص173؛ تفسیر ابن کثیر، ج4،ص122؛ الدر المنثور جلال الدین سیوطی، ج2،ص60؛ تفسیر آلوسی، ج4،ص18؛ الکامل ابن عدی، ج6، ص67؛ تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر، ج42، ص216؛ اسد الغابه ابن اثیر، ج2، ص12؛ سیر اعلام النبلا، ذهبی، ج9، ص365؛ سبل الهدی و الرشاد صالحی شامی، ج11،ص444؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج9، ص163.


نویسنده : محمد علی عین اللهی
تاریخ : دو شنبه 5 اسفند 1392


آیا لعن اصحاب موجب کفر است؟

برچسب ها: آیا لعن اصحاب موجب کفر است؟، لعن عایشه، لعن عمر، ،

مناظره سلطان الواعظین با علمای اهل سنت در مورد لعن و نفرین برخی اصحاب و همسران پیامبر (7:28)

دانلود


نویسنده : محمد علی عین اللهی
تاریخ : دو شنبه 5 اسفند 1392


مدارک حمله به خانه حضرت زهرا(س) از کتب اهل سنت

برچسب ها: فاطمة الزهرا، طرز شهادت حضرت فاطمه، مدارک حمله به خانه حضرت زهرا(س) از کتب اهل سنت،

 

 

مدارک شهـــادت حضرت زهـــرا (س) در کتب اهل سنت
1- ابن قتیبه
2-ابن شهر آشوب سروی
3-أبی الفتح محمد بن عبدالکریم بن أبی بکر احمد شهرستانی
4-ذهبی مورخ مشهور
5-عمر رضا کحاله از علمای معاصر اهل سنت
یعقوبی
6-احمدبن یحیی معروف به «بلاذری»
7-ابن ابی الحدید معتزلی
8-شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی

ظلم و ستم در حق تنها بازماندة رسول خدا، حضرت زهرا سلام الله علیها و شهادت آن بانوی یگانه، حقیقتی غیر قابل انکار و از مسلّمات تاریخ اسلام است. به گونه ای که هیچ فردی را یارای انکار و رد آن نیست، چرا که مورخان و محدثان عامه و خاصه علارغم فشارها و محدودیت هایی که در طول تاریخ همواره متوجه ایشان بوده است، باز هم به گونه های مختلف و بیان های گوناگون به آن پرداخته اند به طوری که هر انسان محقق و بدون تعصب با مراجعه به مصادرِ متقن و منابعِ دست اول مسلمانان، اعم از شیعه و سنی آن را خواهد یافت. 
در این مختصر برآنیم تا با آوردن چند نمونه از تصریحات علما و بزرگان اهل سنت، از هر گونه استبعاد و رد کردن این وقایع تلخ تاریخی، و هرگونه شبه افکنی در میان جوانان جلوگیری کنیم. 
به امیــد ظهور و فــرج هر چــه زودتـر منـتقــم اهل بیــت عصـــمت و طـهارت، 
حضــرت حجه ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف. 


* ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیب? دینوری (معروف به ابن قُتَیبَة) در گذشته ی سال 276 هجری، در کتاب خود بنام "الامامة والسیاسة"جلد اول صفحه ی 12، چاپ سوم، 2جلد در یک مجلّد، تحت عنوان"کیفَ کانَت بیعة علی أبی طالب کرَّمَ الله وجهه" (علی کرم الله وجهه چگونه بیعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاری روایت کرده که گفت: 
"همانا روزی ابوبکر از عده ای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی علیه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها -که در خانه ی علی جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداری نمودند، در این هنگام عمر دستور داد که "هیزم حاضر کنید" و خطاب به اهل خانه گفت: 
«قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید و الا خانه را با اهلش به آتش می کشم» 
شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض، آیا می دانی در این خانه فاطمه است؟! 
عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد! 

* باز در همان کتاب جلد 1 صفحه ی 13 با ذکر سند می گوید: 
...پس از چندی که گذشت عمر به ابوبکر گفت بیا تا نزد فاطمه علیها السلام برویم، چرا که ما او را به غضب درآورده ایم. 
پس به اتفاق یکدیگر نزد فاطمه علیها السلام رفته واز او اجازه ی ورود گرفتند، لکن فاطمه علیها السلام به آنها اجازه ی ورود نداد، ناچار نزد علی علیه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه علیها السلام وارد کرد. 
پس همین که آن دو نزد فاطمه علیها السلام نشستند، فاطمه علیها السلام صورت خود را به دیوار برگرداند. در این هنگام آن دو به فاطمه علیها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت: 
ای حبیبه ی رسول خدا آیا ما در مورد ارث پیامبر و همچنین در مورد شوهرت تو را به غضب در آوردیم؟ 
فاطمه علیها السلام گفت: 
چه می شود تورا، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلی الله علیه وآله ارث نبریم!
سپس فاطمه گفت: آیا اگر حدیثی از پیامبر را به یاد شما بیاورم قبول می کنید، و به آن اعتقاد پیدا می کنید؟ 
عمر و ابوبکر گفتند:آری. 
پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آیا از پیامبر نشنیدید که می گفت: 
«رضایت فاطمه، رضایت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضی کند مرا راضی کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است». 
عمر و ابوبکر گفتند: آری از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدیم. 
فاطمه علیها السلام گفت: 
پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد می گیرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآوردید و مرا راضی نکردید، و هرگاه پیامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکایت خواهم کرد. 
در این هنگام، ابوبکر شروع به گریه کرد در حالی که فاطمه علیها السلام می گفت: 
بخدا قسم تو را (ابوبکر) در هر نمازی که بخوانم نفرین خواهم کرد. 


* ابن شهر آشوب سروی (درگذشتهی سال 588هجری) در کتاب المناقب خود جلد سوم صفحه ی 132 از کتاب المعارف ابن قتیبه دینوری در بیان ذکر اولاد فاطمه سلام الله علیها چنین نقل می کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از: 
حسن ،حسین، زینب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربه ی قنفذ کشته شد. 
لازم به تذکر است که در چاپ های امروزی کتاب المعارف ابن قتیبه چنین آمده است: 
پس علی دارای چند فرزند شد به نام های حسن، حسین، ام کلثوم و زینب کبری؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علی در سن کودکی به هلاکت رسید! 

شهرستانی
* أبی الفتح محمد بن عبدالکریم بن أبی بکر احمد شهرستانی (در گذشته ی سال548 هجری) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» چاپ بیروت 1402 هجری جلد اول صفحه ی 57 می گوید: 
«همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه علیها السلام در روز بیعت زد که فاطمه علیها السلام جنین خود را از شکم انداخت». 

ذهبی
* ذهبی مورخ مشهور (در گذشته ی سال 748هجری) در کتاب خود بنام «لسان المیزان»جلد اول صفحه ی268- شماره ی 824 تحت عنوان «احمد» با ذکر سند می گوید: 
«محمدبن احمد حماد کوفی» (از حافظین حدیث اهل سنت) گفته است: 
«بدون شک عمر چنان لگدی به فاطمه علیهاالسلام زد که محسن از او سقط شد». 

عمر رضا کحاله
* عمر رضا کحاله از علمای معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» چاپ پنجم بیروت سال 1404- قسمت حرف«فاء» فاطمة بنت محمد صلی الله علیه وآله با ذکر سند می گوید: 
تا آنکه ابو بکر از عده ای که از بیعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علی بن ابی طالب علیه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبیر و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و آنها در خانه ی فاطمه علیهاالسلام از بیعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوی آنان فرستاد. 
عمر روانه ی منزل فاطمه علیهاالسلام شده و فریاد کشید و آنان را به خارج از خانه جهت بیعت فراخواند. آنان از بیرون آمدن خودداری کردند، در این هنگام عمر هیزم طلبیده و گفت: 
قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج می شوید و یا آنکه خانه را با اهلش به آتش می کشم. 
شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض (کنیه ی عمر)، در این خانه فاطمه علیها السلام است! 
عمر گفت: اگر چه فاطمه در این خانه باشد، آن را به آتش می کشم! 

یعقوبی
* یعقوبی در تاریخ خود جلد دوم صفحه ی 137 چاپ بیروت تحت عنوان"ایّام ابی بکر" (دوران حکومتی ابوبکر) نقل می کند: 
زمانی که ابوبکر مریض شد، یعنی در همان مرضی که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عیادت او رفته و از او پرسید: ای خلیفه ی پیامبرحالت چگونه است؟ 
ابوبکر گفت: همانا من بر هیچ چیز تأسف نمی خورم مگر بر سه چیز که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم...اما آن سه چیز که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم: . 
ای کاش قلاده ی خلافت را به گردن نینداخته بودم... 
ای کاش خانه ی فاطمه را تفتیش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ می کردند. 

بلاذری
* احمدبن یحیی معروف به «بلاذری» در گذشته ی سال 279 هجری در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» چاپ مصر جلد اول صفحه ی 586 تحت عنوان «امر السقیفة» (گزارشی از سقیفه) حدیث شماره ی 1184 می گوید: 
ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی علیه السلام ، به دنبال وی فرستاد، پس علی علیه السلام بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعله ای آتش روانه ی خانه ی علی علیه السلام شد. فاطمه علیها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت: 
ای پسر خطاب آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام می بینم؟ 
عمر گفت : 
آری! و آن چنان به این عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود. 


* بلاذری در همان کتاب، صفحه ی587، حدیث شماره ی 1188 از ابن عباس روایت می کند: زمانی که علی از بیعت خودداری نمود و در خانه کناره گیری کرده بود، ابوبکر عمر را به سوی علی فرستاد و به وی دستور داد علی را با بدترین صورت نزد من حاضر کن! 
پس چون عمر نزد علی آمد، بین آن دو سخنانی رد و بدل شد. علی گفت: 
ای عمر بدوش که نیمی از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنین بر امارت و حکومت ابوبکر حریص کرده چیزی نیست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد! 

ابن ابی الحدید
* ابن ابی الحدید معتزلی در شرح خود جلد بیستم صفحه ی 16و17 تحت عنوان "ایراد کلام أبی المعالی الجوینی فی أمر الصحابه و الرد علیه" (نقل اعتراضات أبی المعالی جوینی در امور صحابه و رد برآن) می گوید: 
اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صیانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگیری از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دین بر می گشتند و دست از اطاعت بر می داشتند، در جواب گفته می شود که: 
همین کلام و جواب را بدهید آنجا که در جنگ جمل هودج عایشه مورد هتک واقع شد (چرا که عایشه بر علیه خلیفه رسمی مسلملنان قیام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ریسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمین از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود. 
پس وقتی که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امری که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عایشه به خاطر امری که واقع شده بود. 


ابن عبد ربّه
*شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی در کتاب "العقد الفرید" جلد 4 صفحه 260 چنین می نویسد: 
علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند تا اینکه ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند، و به او گفت اگر بیرون نیامدند با آنان نبرد کن. عمر ابن خطاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد. در این هنگام فاطمه با او روبرو شد و گفت: ای فرزند خطاب آمده ای خانه ما را بسوزانی! 
عمر گفت: بلی، مگر اینکه شما نیز آن کنید که امّت کردند(بیعت با ابوبکر).

 لینک عکس ها

http://s1.picofile.com/file/7360805806/scan0003.jpg

http://s1.picofile.com/file/7360808167/scan0004.jpg

http://s2.picofile.com/file/7360815478/scan0005.jpg

http://s2.picofile.com/file/7360816127/scan0006.jpg

http://s1.picofile.com/file/7360817204/scan0007.jpg

http://s1.picofile.com/file/7360818381/scan0008.jpg

http://s1.picofile.com/file/7360819672/scan0009.jpg

http://s2.picofile.com/file/7360820214/scan0010.jpg

http://s1.picofile.com/file/7360821177/scan0011.jpg

http://s2.picofile.com/file/7360822254/scan0012.jpg

روحی و نفسی لکِ الفداء یا فاطمة الزهرا (س)


نویسنده : محمد علی عین اللهی
تاریخ : دو شنبه 5 اسفند 1392


بدعتی چون نماز تراویح جماعت

برچسب ها: بدعت، نماز تراویح، تراویح، ،

از جانب دیگر پیامبر (ص) این نوع از نمازهای مستحبی را به جماعت بجا نیاورده است؛ و حتی در زمان ابی بکر هم سابقه نداشته است. روایتی از کتاب «صحیح بخاری» (از منابع اصلی حدیثی نزد اهل سنت) به صراحت بیان می‌کند که اقامه آن به جماعت از بدعت‌های خلیفه دوم بوده است. وی از ابن شهاب و او از عبدالرحمن بن عبد القاری نقل می‌کند که: «در یکی از شب‌های رمضان با عمر به مسجد رفتیم. دیدم مردم دسته دسته پراکنده هستند و هر کسی برای خود یا با گروه خود نماز می‌خواند. عمر گفت: به نظر من اگر اینان به یک امام اقتدا کنند بهتر است پس دستور داد ابی بن کعب پیش نماز همه باشد. شبی دیگر با وی به مسجد رفتیم و دیدیم مردم نمازهای مستحبی شب‌های رمضان را به جماعت می‌خوانند. آن گاه عمر گفت: این بدعت خوبی است». (صحیح بخاری، ج ۲ ص ۳۰۸ کتاب صلاه التراویح ح ۲۰۱۰). از این رو مسلمانان همواره این نماز را فرادا بجای می‌آوردند تا اینکه عمر جماعت را بدعت نهاد اما این سخن که گفته شود بدعت نیکو و حسنی است با ادله شرعی که تمام بدعت‌ها را نکوهش می‌کند ناسازگار است. رسول خدا (ص) فرموده: هر بدعتی گمراهی است. (صحیح مسلم، کتاب الجمعه، باب تخفیف الصلاه والخطبه، ص ۳۹۳ ح ۱۸۸۹) با این حال اهل سنت به این بدعت گذاری تصریح نیز می‌کنند چنان که قلقشندی می‌گوید: عمر اولین کسی است که جماعت رمضان را تشریع کرد و آن در سال 14 هجری بود. (ماثر الانافة فی معالم الخلافه، ج ۲، ص ۳۳۷. بیروت، عالم الکتب) ابن عبدالبر درالاستیعاب می‌گوید: اوست که ماه رمضان را با نماز مستحبی دسته جمعی نورانی کرد.(ابن عبدالبر، الاستیعاب ج ۳ ص ۱۱۴۵). آراء علمای اهل سنت درباره اقدام عمر به گونه‌ای است که گویی خدا و رسولش از حکمت جماعت در نوافل غافل بوده‌اند و شخصی دیگر توانسته آن را احیا کند؟ عمر بن خطاب بنیانگذار تراویح جماعت است اشاره شده است در بسیاری از منابع اهل سنت این موضوع که عمر بن خطاب بنیانگذار تراویح جماعت است اشاره شده است. صحیح بخاری جلد ۳۸ کتاب ۲۲ حدیث شماره ۲۲۷ ابن سعد، کتاب الطبقات ج ۳ ص ۲۸۱ سیوطی، تاریخ الخلفا ص ۱۳۷ العینی، عمده القاری شرح صحیح بخاری ج۲ ص ۱۲۵ نظر اهل بیت درباره نماز تراویح. در حقیقت در این زمینه نه تنها دلیلی وجود ندارد بلکه به جماعت خواندن نماز تراویح از دیدگاه پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) پذیرفته نیست. برای نمونه: امام صادق (ع) می‌فرماید: به پا داشتن تراویح به جماعت جایز نیست. (بحار الانوار ج ۱۰ ص ۳۶۳). در روایتی دیگر آمده است: زمانی که امیرمؤمنان علی (ع) در کوفه بود مردم کوفه به خدمت حضرت آمدند و امام جماعت برای نماز تراویح درخواست کردند. حضرت جواب منفی داد و آنان را از اقامه نوافل شب‌های ماه رمضان به جماعت نهی کرد. (وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۷ ح ۱۰۰۶۶). سلیم بن قیس هم از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌کند که فرمود: به خدا سوگند! دستور دادم که مردم در ماه رمضان جز بر نمازهای واجب جماعتی را بر پا نسازند و به ایشان گفتم که ادای نافله‌ها به جماعت بدعت است. برخی از لشکریانم فریاد برآوردند که ای اهل اسلام! سنت عمر تغییر کرد. او ما را از نمازهای نافلۀ ماه رمضان باز می‌دارد. تا آن جا که ترسیدم در لشکرگاه سر به شورش نهند. (وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۶ ح ۱۰۰۶۵).
نویسنده : محمد علی عین اللهی
تاریخ : دو شنبه 5 اسفند 1392


شبه وجود روایات دال بر تحریف قرآن در تشیع

برچسب ها: تحریف قرآن در تشیع، تحریف، ،

گفتاری از امام باقر علیه سلام درباره قرآن :

 قرآن زنده است که هرگز نمی میرد آیات قرآن نیز زنده اند وهرگز مرگ ندارند اگر بنا بود با مرگ اقوامی که آیات قرآن بر آنها نازل شده آیات نیز بمیرند ، تاکنون قرآن نیز مرده بود !اما چنین نیست وقرآن همان گونه که بر گذشتگان جریان یافته است بر آیندگان نیز جریان پیدا خواهد یافت ۔ در گفتار دیگری آن حضرت چنین فرموده است :ولو ان الآیة اذانزلت فی قوم ثم مات اولک ماتت الایة لما بقی من القرآن شی ولکن القرآن یجری اوله علی آخره ما دامت السماوات والارض  ولکل

قوم آیة یتلوها ، هم منها من خیراو شر اصول الکافی ج1ص17

 

 

 امام جعفر صادق علیه سلام می فرماید ؛

قرآن پیوسته جریان دارد ودر میان مردم زنده است وهر آیه ای از آن نیز زنده است وهر گز مورد زوال ونیستی واقع نمیشود ، آنچنانکه شب وروز ، خورشید وماه جریان دارند ، قرآن نیز درمیان بشریت جریان خواهد داشت ، وبر آخرین افراد ما جاری می شود ، همانطوری که بر اولین افراد ما جریان پیداکردتفسیر عیاشی ج2 ٓص204

 امام کاظم علیه سلام می فرماید؛

امام رضاعلیه سلام از پدرش موسی بن جعفر علیهما سلام نقل کرد که آن حضرت فرمود : مردی ازامام صادق علیه سلام سوال کرد که چرا هرچه بیشتر قرآن را انتشار می دهند و تدریس می کنند ،کهنه نمی شود بلکه بر طراوت و تازگی اش افزوده می شود ؟امام علیه سلام فرمود ؛ برای این که قرآن برای بخشی از زمان وبرای یک دسته از مردم نازل نشده ، بلکه برای تمام زمانها وبرای تمام انسانها نازل شده است بدین جهت است که قرآن در هر عصری ودر نزد هر قومی تا روز قیامت طراوت وشادابی خود را حفظ می کند عیون الاخبارالرضا[ع] ص87ج2 و بحار الانوار ج92ص15

 

امام عسکری حسن بن علی علیه ما سلام می فرماید ؛

خدا وند عزوجل فرمود : الم ،یعنی قرآنی که با همین حروف [الف لام میم ]آغاز شده همان قرآنی است که من از [نزول ] آن به موسی وکسانی که بعد از وی از پیامبران آمده اند خبر دادم ، پس بنی اسرایئل نیز از این امر خبر داشته اند که من بزودی کتابی را ای محمد ! بر تو نازل خواهم کرد [آن هم ] کتابی نفوذ ناپذیرکه هر گز باطلی نه از پیش رو ونه از پشت سر در آن راه پیدا نخواهد کرد ،چرا که این کتاب از سوی خدای حکیم و شایستهٔ ستایش نازل شده است۔

 تفسیر منسوب به امام عسکری [ع] ص 62

بحارالانوار ج92ص 15-16

 

 

 

 

 شبهه9:وجود روایات دال بر تحریف در کتب شیعه  !؟

یکی از شبهاتی که فرقه ضاله وهابیت مطرح می کند این است که : روایات «متواتر» و فراوانی در کتابهای بزرگ شیعه مانند کافی . از امامان (ع)شان نقل شده است كه همه آنها بر تحریف 1 ـ على بن ابراهیم قمى با اسناد خود از ابوذر نقل نموده است كه: هنگامی كه اين آيه( يوم تبيضّ وجوه و تسودّ وجوه [3]نازل شد، رسول خدا فرمود: پيروان من در روز قیامّت با پنج پرچم و نشانه به نزد من مى‏آيند، آن گاه ابوذر گفت كه رسول از هر گروهی مى‏پرسد كه با ثقلين - يعنى با دو امانت بزرگی كه از من در پيش شما بود (قرآن و عترت) - چگونه رفتار كرديد؟

 گروه اول مى‏گويند: ثقل اكبر (قرآن) را تحریف كرديم و به پشت سر انداختیم و با ثقل اصغر (عترت)، عداوت و دشمنی نموده، ستم درباره آنان روا داشتیم.

گروه دوم مى‏گويند ثقل اكبر را تحریف و قطعه قطعه كرديم و با احکام و دستورات آن مخالفت ورزیدیم و با ثقل اصغر نیز دشمنی كرده، با آنان جنگیدیم. [4]

2ـ سيد بن طاووس و محدّث جزائرى با اسناد خود از حسن بن حسن سامرى نقل كرده‏اند كه رسول خدا در ضمن حديث مفصلی درباره كسانى كه حد و مرز قانون خدا را در هم مى‏شكنند، به حذيفه چنین فرمود كه: آنان مردم را از راه خدا منحرف و کتاب او را تحریف مى‏كنند و روش مرا تغيير مى‏دهند. [5]

3ـ سعد بن عبداللَّه قمى با اسناد خود از جابر جعفى و او از امام باقر (ع) چنین آورده است كه: رسول خدا (ص) در منى دعا خواند، آن گاه فرمود: مردم! من در ميان شما دو امانت سنگین مى‏گذارم، آگاه باشید كه اگر به آن دو، چنگ زديد، هیچ گاه گمراه نخواهيد شد، آنها کتاب و عترت من است و کعبه هم خانه خدا و باید مورد احترام قرار بگیرد. امام باقر (ع) پس از بیان این حدیث نبوى فرمود: ولى مردم كتاب خدا را تحریف نمودند و احترام کعبه را در هم شکستند، عترت و خاندان پیامبر را به قتل رساندند و تمام ودايع، امانت‏هاى خدا را به دور انداختند و از آنها دورى جستند.{ عن الباقر علیه سلام قال رسول الله انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ثم قال اما کتاب الله  فحرفوا واما العترة فقتلوه…..}[6]

4ـ شيخ صدوق در خصال بااسناد خود از جابر و او از پيامبر (ص) نقل نموده است كه: در روز رستاخيز در درگاه عدل خدا سه طايفه حاضر مى‏شوند و از مردم دادخواهى و شكايت مى‏كنند:

قرآن، مسجد و عترت. قرآن مى‏گويد: خدایا! این مردم مرا تحریف کردند، احترام مرا در هم کوبیدند، عظمت مرا در هم شکستند. مسجد مى‏گويد: خدایا! این مردم مرا عاطل و ضایع نمودند و از من بهره برداری نكردند عترت مى‏گويد: خدایا! این مردم ما را به قتل رساندند، زندگی ما را از هم پاشیدند، ما را متفرّق و پراکنده ساختند... [7]

5ـ كلينى در كافى و صدوق با اسناد خود از على بن سويد نقل كرده‏اند كه او مى‏گويد: من به محضر حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر (ع) كه در زندان بود، نامه‏اى نگاشتم و پاسخی دريافت نمودم كه در ضمن آن نوشته بود:{ولا تلتمس دین من لیس من شیعتک ولا تحبن دینهم فانهم الخاینون الذین خانوا الله ورسوله وخانوا اماناتهم ،وتدری ما خانوا اماناتهم ؟اءتمنوا علی کتاب الله فحرفوه وبدلوه ،ودلوعلی ولاة الامر منهم فنصرفوا عنه فاءقهم

 الله لباس الجوع والخوف بما کانوا یصنعون } اين مردم كتاب خدا را به امانت پذيرفتند، سپس به این امانت خدايى خيانت ورزيدند و آن را تحريف و تبديل نمودند. [8]

6ـ ابن شهر آشوب با اسناد خود از عبداللَّه نقل نموده كه حضرت اباعبداللَّه الحسين (ع) در روز عاشورا خطبه‏اى خواند و در ضمن آن خطبه چنین فرمود: راستى شما مردم متمرد و سركش و در ظلم و ستم سرآمد روزگار و ملت‏ها مى‏باشيد، شما مردمانى هستيد كه قرآن را به دور انداخته و از شيطان الهام گرفته‏ايد. شما كسانى هستید كه با گناهان، پيمان دوستى بسته و كتاب خدا را تحریف كرده‏ايد. [9]

7ـ ابن قولويه در كامل الزيارات با اسناد خود از حسن بن عطيه از امام صادق (ع) نقل كرده است‏كه چون وارد «حائر حسينى» شدى، اين جملات را بخوان: : أشهد أنك دعوت إلى الله و إلى رسوله و وفيت لله بعهده و قمت لله بكلماته و جاهدت في سبيل الله حتى أتاك اليقين لعن الله أمة قتلتك و لعن الله أمة ظلمتك و لعن الله أمة خذلتك و لعن الله أمة خدعتك [خذلت عنك‏] اللهم إني أشهدك بالولاية لمن واليت و والته رسلك و أشهد بالبراءة ممن برئت منه و برئت منه رسلك اللهم العن الذين كذبوا رسلك و هدموا كعبتك و حرفوا كتابك و سفكوا دماء أهل بيت نبيك و أفسدوا في بلادك و استذلوا عبادك اللهم ضاعف عليهم [لهم‏] العذاب فيما جرى من سبلك و برك و بحرك اللهم العنهم في مستسر السرائر و ظاهر العلانية في أرضك و سمائك و كلما دخلت الحائر فسلم و ضع يدك [خدك‏] على القبر خدايا! بر كسانى لعنت كن كه پيامبران تو را تكذيب كردند و كعبه را منهدم و كتاب تو را تحريف نمودند. [10]

8ـ حجال از قطبة بن ميمون و او هم از عبدالاعلى چنين آورده است كه امام صادق فرمود: طرفداران عربيت، كتاب خدا را تغيير مى‏دهند.

پاسخ

«تحریف» در این روايت‏هاى هشت گانه به معنای تغيير دادن مفهوم قرآن و تصرف در تفسير آن مى‏باشد نه به معناى اسقاط آيات قرآن و تغيير دادن كلمات آن: زیرا تصرف و

 اجتهاد در معناى قرآن نیز يك نوع تحريف است . و دشمنان اهل بیت پیامبر(ص) با این گونه تحریف توانسته‏اند، آياتى را كه در عظمت آنان نازل شده است، به معناهاى ديگر و خلاف واقع تفسير و تأويل كنند، دشمنى و عداوت خودشان را به كار برده و از مقام و عظمت خاندان نبوت بكاهند. و اين معنى كه گفتيم با روايات چندى تأييد مى‏شود، چنان كه در حديث ششم از روايت‏هاى مذكور تحريف قرآن به قاتلان حضرت ابى‏عبداللَّه (ع) نسبت داده شده، آن جا كه مى‏گويد: شما كتاب خدا را تحريف كرده‏ايد.

چنانچه روايتى از امام باقر (ع)  داریم که مى‏گويد: آنان كتاب خدا را به دور انداختند، بدين گونه كه حروف و كلمات قرآن را محفوظ داشته حدود و قوانين آن را تغيير داده‏اند. [11]

[3] در آن روز حساب وجزاء چهرهایی روشن وسفید و چهرهایی تاریک وسیاه خواهد بود ۔آل عمران 106۔

[4] نور الثقلین ،ج1،ص382

[5] همان ص394

[6] بصایر الدرجات 8 :باب 17.

[7] وسایل الشیعه ، ج5،ص202،بحار الانوار ،ج7ص222

[8] روضة الکافی 8: 124-125

[9] تحف العقول :245،مقتل خوارزمی 2 :7

[10] کامل الزیارات باب 79 :197

[11] محمد کلینی >روضه کافی ج8 ص50


نویسنده : محمد علی عین اللهی
تاریخ : یک شنبه 4 اسفند 1392


احادیث و روایات لطمه زنی در مصائب سید الشهدا

برچسب ها: لطمه زدن به صورت، خراشیدن صورت در عزای سیدالشهدا علیه السلام چه حکمی دارد؟، بر سر و صورت زدند، لطمه زدن حضرت زهرا (سلام علیها)، ،

۱-قال الصادق علیه السلام : ولقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی علیه السلام و علی مثله تلطم الخدود وتشق الجیوب.امام صادق علیه السلام میفرمایند:همانا گریبان دریدند وبر گونه ها لطمه زدند فاطمیات(دختران زهرا علیها السلام)بر حسین بن علی علیه السلام وبر مثل چنین بزرگمردی باید لطمه زد و گریبان درید. (تهذیب الاحکام جلد ۸ صفحه ۳۲۵ و بحار الانوار ج82 ص 106 و عوالی اللالی ج3 ص 409)

۱فى زیارة الناحیة:فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً وَ أَبْصَرْنَ سَرْجَکَ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ لِلشُّعُورِ نَاشِرَاتٍ وَ لِلْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ وَ لِلْوُجُوهِ سَافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَات 
ترجمه محتوایی:وقتی که زنان آل الله اسب امام حسین علیه السلام را دیدند در حالیکه زین واژگون بود از خیمه ها بیرون دویدند در حالیکه به سر و صورت میزدند...

زیارت ناحیه مقدسه از لسان مبارک امام زمان (عج)

 

دلیل بر جواز لطمه زدن علاوه بر حدیث بالا فرموده حضرت بقیه الله (عج) است که در زیارت معروفه از حال زن های معظمات فاطمیات و مجللات علویات حکایتی فرموده : ((لاطمات الوجوه)) بحار الانوار ج101 ص 322 و نیز در همان زیارت فرمودند: (( و اقیمت لک الماتم فی علیین و لطمت علیک الحور عین)) بحار الانوار ج 98 ص 322

و مورد تایید است فرمایش جناب سکینه خاتون(س)،خواب خود را که دیده بود و آن را برای یزید پلید نقل نمود . از جمله آن حکایت لطمه زدن حضرت زهرا (سلام علیها) بوده که : ((فلطمت علی وجهها و نادت وا ولداه )) لهوف ص198 بحار الانوار ج 45 ص 147

قالَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلى الله وعلیه وآله یا فاطِمَةُ! کُلُّ عَیْنٍ باکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِلّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّها ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنَّةِ؛ پیامبر اکرم‏صلى الله وعلیه وآله فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمى گریان است، مگر چشمى که در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمت‏هاى بهشتى مژده داده مى‏شود«.

{P . بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۳٫ P}

قالَ الرِّضاعلیه‏السلام: یا ابْنَ شَبیب! إِنْ کُنْتَ باکِیاً لِشَىْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىّ بْنِ اَبِى طالِبٍ‏علیه‏السلام فَإنَّهُ ذُبِحَ کَما یُذْبَحُ الْکَبْشُ؛ امام رضاعلیه‏السلام به »ریّان بن شبیب« فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر چیزى گریه مى‏کنى، بر حسین بن على بن ابى طالب‏علیهماالسلام گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند سر بریدند«.

{P . بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۶٫ P}

قالَ الرِّضاعلیه‏السلام: یَابْنَ شَبیبِ! إِنْ بَکِیَت عَلَى الْحُسَیْنِ‏علیه‏السلام حَتّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلاً کانَ أَوْ کَثِیراً؛ امام رضاعلیه‏السلام فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر حسین‏علیه‏السلام، آن قدر گریه کنى که اشک‏هایت بر چهره‏ات جارى شود، خداوند همه گناهانت را که مرتکب شده‏اى مى‏آمرزد، کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد«.

{P . امالى صدوق، ص ۱۱۲٫ P}

   

۲- قال الصادق علیه السلام:کل الجزع والبکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین علیه السلام
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:هر گونه جزع و گریه کردن مکروه است مگر جزع و بی تابی برای حسین علیه السلام.
3- در معنای جزع: جابرعَنْ أَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِن النَّوَاصِی 

روایت شده از جابر که گوید به امام باقرعلیه السلام گفتم :جزع یعنی چه؟حضرت فرمودند:شدید ترین جزع فریاد زدن بویل و بلند گریه کردن و فریاد زدن و بر سر و صورت زدن و کندن موهای پیشانی است.
وسائل الشیعه ج‏3ص‏282و  بحار الأنوار، ج‏98، ص: ۲۴۰ الکافی، ج‏3، ص: ۲۲۳

          واقیمت لک الماتم فی علیین و لطمت علیک الحورعین

 ومجالس ماتم برای تو در عالم ملکوت بر پا شد پریان بهشتی در عزای تو بر سر و صورت زدند

          زیارت ناحیه از لسان مقدس امام زمان(عج)و بحار الانوار ج۹۸ ص ۳۲۲

این از احادیث و روایات حالا استفتاءونظر مراجع عالیقدر

سؤال :آيا جائز است در مراسم عزادارى امام حسين (ع) به بدن جراحت وارد كرد؟
جواب :مانعى ندارد.ایت ا...سیستانی

1833. برخى از شيعيان در مجالس عزادارى اهل بيت ـ عليهم‏السّلام ـ و خصوصا مجلس سرور شهيدان، اباعبداللّه‏ الحسين ـ عليه‏السّلام ـ اقدام به سينه‏زنى و كندن صورت مى‏نمايند ـ كه باعث كبود شدن و خون‏ريزى مى‏شود ـ ، حكم شرعى آن چيست؟

ج. در صورتى كه مناسب عزادارى باشد و مرض‏آور نباشد، اشكال ندارد.

لخت شدن و سرخ شدن بدن در عزادارى

1834. لخت شدن در عزادارى چگونه است و اگر بر اثر سينه‏زنى، بدن سرخ شود، چه حكمى دارد؟     

ج.  اشكال ندارد و لخت شدنى كه در معرض نظر حرام نامحرم باشد، جايز نيست.ایت ا..بهجت

در عزاداري امام حسين (ع) به صورت لطلمه زدن و خود را مجروح كردن وقمه زدن , احيانا هلاك مي شوند و استفاده از طبل چه صورت دارد ؟

  بسمه تعالي ؛ تمام آنچه ذكر كرده ايد جايز و مستحسن است.ایت ا..روحانی

 درهيئت هاي حسيني (ع) در اثر شور عزاداري گاهي به سرو صورت خود مي زنند و بدن را مجروح مي كنند آيا اين مورد اشكالي دارد يا نه ؟

  بسمه تعالي ؛ بي اشكال است. ایت ا.. روحانی

  لطمه زدن به صورت

در مراسم عزای‌ سید الشهداء(علیه السّلام) لطمه زدن به صورت به دور از ریا و تظاهر، چه حكمی‌ دارد؟

صرف نظر از حكم لطمه‌زدن به صورت در مصیبت، انجام چنین كاری‌ اگر موجب ضرر قابل اعتنا نباشد، اشكال ندارد. ایت ا...سید صادق روحانی

 

سؤال: خراشیدن صورت در عزای سیدالشهدا علیه السلام چه حکمی دارد؟

 

 

جواب: جایز و بلکه مستحب است.

 
 

 

 

واحد استفتائات دفتر حضرت آيت الله العظمى حاج سيد صادق حسينى شيرازى مدظله العالى

سؤال: سینه زدن در عزای سیدالشهدا علیه السلام تا حدّی که خون جاری شود، چه حکمی دارد؟

 

 

جواب: جایز و بلکه مستحب است.

 
 

 

واحد استفتائات دفتر حضرت آيت الله العظمى حاج سيد صادق حسينى شيرازى مدظله العالى

سؤال - لطمه زدنى كه در مجالس سينه زنى و زنجير زنى انسان بخود وارد مى‏كند در مصيبت سيد الشهداء عليه‏السلام چه حكمى دارد؟

جواب: عزادارى براى امام حسين عليه‏السلام طبق سنّت متعارف و معمول بين شيعيان اشكال ندارد

نوری همدانی

بعضى از عزاداران حسینى به گونه اى سینه مى زنند که گاهى مشاهده مى شود از محل سینه زدن خون خارج مى شود، نظر مبارک شما چیست؟

بسمه تعالى: سینه زدن شدید به دلیل حزن و جزع بر سیدالشهدا و اهل بیت(علیهم السلام) مطلوب است و هرکارى که عنوان جزع بر آن منطبق شود، مطلوب مى باشد و اما در مورد سؤال مطرح شده، سینه زنى اگر منجر به ضرر جانى شود مانعى ندارد ولیکن نباید به حد جنایت برسد. در حفظ شعائر تلاش کنید که بهترین ذخیره ى آخرت است و به وسوسه ى مشککین گوش ندهید که القاء شیطان مى باشد.

۲- بعضى از جوانان در مجالس اهل بیت(علیهم السلام) به خصوص سید الشهداء(علیه السلام) خود را خونى مى کنند، هرکدام به نحوى؛ برخى با خراش، دیگرى با سر کوبیدن به دیوار و… آیا این گونه کارها جایز است؟

بسمه تعالى: مصائب اهل بیت(علیهم السلام) آن قدر زیاد و دردناک است که انسان گاهى احساس مى کند در عزادارى کوتاهى کرده است.ایت ا... میرزا جواد تبریزی

- گاهى گفته مى‏شود: سینه زدن براى حضرت امام حسین‏علیه‏السلام هرگاه منجر به خونین شدن سینه و یا درد زیاد گردد، حرام است به چند جهت:

۱) این کار روش متمدنى نیست و مى‏بایست نهضت حسینى را به صورت واقعى و نو مطرح نمود.

۲) این کار از پیامبر و اهل بیت او نقل نشده است.

۳) هرگونه ضرر به بدن حرام است؛ گرچه منجر به هلاکت و یا قطع عضوى از اعضاى بدن نشود، مثلاً کسى که بدن خود را در برابر هواى سرد قرار مى‏دهد با این‏که احتمال بیمارى در سینه مى‏دهد، کار حرامى مرتکب شده است.

نظر حضرتعالى در این باره چیست؟

سینه‏زنى گرچه محکم باشد، براى مصیبت سیّدالشهداءعلیه‏السلام از کارهاى پسندیده است؛ چون در عنوان جزع (عزا، آه، فغان) داخل مى‏شود که روایت‏هاى بسیارى در ستایش این کار وجود دارد اگر چه گاهى باعث خونین شدن (خون‏ریزى) و سیاه شدن سینه شود. دلیلى وجود ندارد که هرگونه ضرر رساندن به بدن حرام باشد ؛ مگر این‏که به مرز جنایت برسد و تا کنون مشاهده نشده است کسى به خاطر این کارها کارى کند که جنایت حساب شود و این یک فرض است که بعضى‏ها تصور مى‏کنند؛ لکن مصداق خارجى ندارد.ایت ا...میرزا جواد تبریزی

٫ حکم سینه زدن، خراشیدن و سیلى زدن به صورت در مصائب اهل بیت‏علیهم‏السلام چیست؟

بسمه تعالى: هرچه که عنوان جزع بر آن منطبق شود، ثواب و اجر دارد هرچند که موجب ضرر جانى شود [ولیکن نباید به حدّ جنایت برسد] و مؤمنین باید با تمام وجود با شرکت در مجالس با سینه‏زنى شدید، هر چند به سیاهى یا خون مردگى دچار شود و گریه، حفظ شعائر نمایند.ایت ا.... میرزا جواد تبریزی

س)حكم چاك زدن گريبان و بر سر و صورت زدن در مصيبت امام حسين عليه‌السلام چيست؟

ج) بر سر و صورت زدن و گريبان چاك زدن در مصيبت آن بزرگوار مانعي ندارد. ایت ا.. صافی گلپایگانی

س)سينه‌زني، زنجيرزني و يا به سر و صورت كوبيدن در خلال عزاداري، به طوري‌كه موجب صدمه، مثلاً مجروح‌ شدن و يا سرخ ‌شدن مي‌شود، چه حكمي دارد؟

ج) اگر صدمه معتد به نباشد اشكال ندارد.صافی گلپیگانی

س)برخي در جلسات سينه زني و عزاداري معصومين عليه‌السلام در حال عزاداري صورت خود را خراش انداخته و به صورتشان خون جاري مي‌شود؛ عزاداري به اين شكل چه حكمي دارد؟

ج) معلوم نيست كه اين كارها به عنوان ابراز شدت تألم بر مصائب اهل‌بيت علهيم السلام و عزاداري براي آن بزرگواران وهن باشد؛ بلي اگر موجب ضرر معتني به شود جائز نيست.صافی گلپیگانی

)در مراسم عزاداري ائمه معصومين عليهم السلام سينه زدن يا چنگ زدن به صورت به طريقي كه خون بيايد چه حكمي دارد؟

ج) عزاداري بر آن بزرگواران به هر نحوي كه موجب ضرر معتدّ به به بدن نباشد و مشتمل بر خلاف شرع از هر جهت نباشد مطلوب است.صافی گلپیگانی

سلام علیکم.با عرض سلام. به نظر حضرت آقا سینه زنی و زنجیر زنی و لطم به صورت که موجب کبودی و جاری شدن خون می شود چه حکمی دارد؟ 2. به نظر حضرت آقا چه کنیم که در قیامت دچار مشکل نشویم؟

پاسخ :

بسمه تعالی: 1- جایز است2- به واجبات عمل کرده و محرمات را ترک کنید .ایت ا..سید محمد حسینی شاهرودی

سوال .ایا سینه و زنجیر زدن در عزاداری که منجر به کبود  و حتی جاری شدن خون میشود جایز است؟

 ج_جایز بلکه راجح است مشروط بر انکه موجب ضرر مهم و اضرار بر نفس نباشد.ایت ا... فاضل لنکرانی                                       آيت الله خويي: لطمه زدن از روي خون و اندوه در مصيبت امام حسين هر چند شديد باشد، از شعائر مستحب است. از اين جهت كه تحت عنوان جزع قرار دارد كه نصوص معتبر بر رجحان آن دلالت دارند، گرچه برخي اوقات به خون آمدن يا كبود شدن سينه بينجامد. هيچ دليلي بر حرمت، وارد كردن هر گونه ضرري بر جسم وجود ندارد البته تا وقتي كه به حد جنايت بر نفس نرسد به گونه اي ظلم به آن محسوب گردد، هم چنان كه متمدنانه بودن يا نبودن عزاداري مناط حرمت يا اباحه آن نيست و در مقام استدلال ارزشي ندارد. 
دسته دوم:‌استحباب لطمه و گريبان چاك زدن در مصيبت سيدالشهدا و اهل بيت.
لطمه در لغت به معناي ضربه زدن به صورت و بدن با كف دست است. از اين رو تعبير «لطمه الوجه» يا «لطم الخد» به معناي صورت زني و «لطم الصدر» به معناي سينه زني است. گرچه ظاهرا در روايات نفيا و اثباتا تعبير زنجير زني به كار نرفته و در زمان معصومان مرسوم نبوده است ولي مي توان آن را مصداقي از لطم به حساب آورد و حكم سينه زني را بر آن جاري كرد چنان كه در فتاواي فقها مشهود است
به هر روي لطم از بارزترين مصاديث جزع مي باشد و رايت جابر از امام باقر «اشد الجزع الصراخ بالويل و العويل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر من النواصي« نيز بر آن دلالت دارد. نتيجه آن كه اثبات استحباب جزع بر سالار شهيدان، استحباب لطم را نيز به دنبال خواهد داشت.
لطمه فاطميات بر سيدالشهدا
يكي از رواياتي كه دلالت براستحباب لطمه در عزاي سالار شهيدان دارد، روايتي است كه از لطمه فاطميات براي آن حضرت خبر داده و آن را تاييد و تحسين كرده و فرموده بر مثل حسين بر گونه ها زده شده و گريبان ها چاك مي شود:
اين سدير نقل مي كند كه از امام صادق در مورد مردي سوال كردم كه لباسش را براي پدر يا مادرش يا بردارش و يا يكي از نزديكانش پاره كرده است. آيا اين عمل او جايز است؟ امام فرمودند: پاره كردن لباس اشكالي ندارد. موسي براي هارون پيراهن پاره كرد. البته پدر براي فرزند و مرد براي زنش نمي تواند پيراهن پاره كند. اما زن مي تواند در عزاي شوهرش لباسش را پاره كند و اگر پدر در مرگ فرزندش و مرد در مرگ همسرش چنين كرد كفاره آن همانند شكستن قسم است و نماز اين دو مادامي كه كفاره نداده اند و از عمل خود توبه نكنند، پذيرفته نيست.
زماني كه زن به صورت خود چنگ بزند و يا موهايش را ببرد و يا بكند براي بريدن مو بايد برده اي را آزاد كند،‌ يا دو ماه پشت سر هم روزه بگيرد يا شصت فقير را غذا دهد. چنانچه صورتش را بخراشد و خون خارج شود و يا موي خود را بكند، كفاره شكستن قسم بر عهده او است. در لطمه به صورت كفاره اي غير از استغفار و توبه نيست. همانان زنان بني هاشم بر حسين بن علي گريبان چاك كردند و بر گونه ها نواختند و بر مانند او بايد بر گونه ها نواخته شود و گريبان چاك گردد.
چنان كه روشن است، حديث شريف به اقسامي كه پيش تر بدان اشاره شد، به خوبي دلالت دارد. اين روايت، برخي اقسام لطم را جايز دانسته و برخي را مكروه يا حرام شمرده و براي آن كفاره نيز تعيين كرده است. در مقابل لطم يا گريبان چاك كردن در عزاي سالار شهيدان را نيكو شمرده و بر آن تاكيد كرده است.
فتاواي مراجع بزرگ درباره لطم و سينه زني
آيت الله نائيني درباره مسائل عزاداري سيدالشهدا فتواي معروفي دارد كه پس از او مراجع عالي قدر بسياري آن فتوا را تاييد كرده و درستي مطالب آن را از واضحات شريعت دانسته اند كه هيچ ترديدي در آن نيست. بخشي از متن اين فتواي تاريخي و تاييدات برخي مراجع بزرگ را ذيل آن نقل مي كنيم:
.... مطلب اول: بيرون آمدن مواكب در دهه محرم الحرام و مانند آن از وفيات در راه ها خيابان ها و بازار شبهه و اشكال در جايز بودن آن و رحجان آن نيست و اين كه بهترين مظاهر اقامه تعزيه حسين و نيكوترين وسيله است براي تبليغ دعوت حسيني به نواحي دور و نزديك.
اموري كه لايق به ساحت آن نيست. مثل چنانچه كسي كه در حال نماز به زن بيگانه نظرعمدي كند حرام مرتكب شده ولي نمازش صحيح است.
مطلب دوم: بر سر و سينه و صورت زدن به حدي كه به مرتبه سرخي عضو يا سياهي رسد اشكالي ندارد. بلكه زنجير زدن بر شانه و پشت كه به مرتبه مزبور رسد جايز است. بلكه اعمال مذكوره بر سر و سينه و صورت زدن موجب شود كه خون كمي از عضو صدمه ديده بيرون آيد عيب و اشكالي ندارد ....(حرره، الاحقر محمد حسين الغروي النائيني، 5/ربيع الاول/1345 ق)
آيت الله سيدعبدالهادي شيرازي
مطالبي را كه فرموده اند در اين ورقه صحيح است ان شاء الله تعالي. الاحقر سيدعبدالهادي شيرازي. (الاحقر سيدعبدالهادي شيرازي)
آيت الله سيدجمال الدين موسوي گلپايگاني:
بسم الله الرحمن الرحيم، آن چه را كه شيخ و استاد ما آيت الله العظمي نائيني در اين ورقه مرقوم فرموده اند صحيح است و مطابق با رأي اين جانب مي باشد.(الاحقر جمال الدين الموسوي الگلپايگاني)
آيت الله سيدمحسن طباطبائي حكيم(قده):
بسم الله الرحمن الرحيم، مطالبي كه را كه استاد بزرگ فرموده اند در نهايت متانت و در غايت آشكاري است بلكه آشكارتر از اين است كه نيازي به فتوايي موافق داشته باشد و گمان مي رود بعضي خرده گيري ها از وارد كردن برخي از كارها كه منفي مقام عزاي شاه شهيدان و مظاهر اندوه بر حسين بن علي است سرچشمه گرفته است. آرزم دارم بلكه لازم است كه مومنين كوشش كنند كه عزاي حسين خالي از اموري كه دستاويز مخالفين امام حسين شده باشد و لازم است مواظب بيشتري بر گريه و اندوه و آن چه كمك به شعائر مقدس مي كند و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب. (محسن الطباطبائي الحكيم، 2 محرم الحرام 1367)
آيت الله سيد ابوالقاسم موسوي خويي:
بسم الله الرحمن الرحيم، آن چه را استاد ما در پاسخ پرسش هاي اهالي بصره فرموده اند صحيح است و جايز است عمل بر طبق آن و از خدا مي خواهيم كه جميع برادران مومنين ما را براي تعظيم شعائر ديني و دوري از محرمات توفيق مرحمت فرمايد. (الاحقر ابوالقاسم الموسوي الخوئي).
التماس دعا تو این ایام از دعای خیرتون بنده رو بی نصیب نگذارید...یا رقیه (سلام علیها)


نویسنده : محمد علی عین اللهی
تاریخ : جمعه 2 اسفند 1392


درستی عزاداری بر امام حسین در احادیث

برچسب ها: عزاداری بر امام حسین، نقی، عزاداری، امام علی، امام نقی، تشیع، +18،

قال الرضا (ع): من كان يوم عاشورا يوم مصيبته و حزنه و بكائه جعل الله عزوجل يوم القيامة يوم فرحه و سروره.
امام رضا (ع) فرمود: هر كس كه عاشورا، روز مصيبت و اندوه و گريه‏اش باشد، خداوند روز قيامت را براى او روز شادى و سرور قرار مى‏دهد. (بحارالانوار، ج 44، ص284)

* محرم، ماه سوگوارى
قال الرضا (ع): كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرة ايام، فاذا كان اليوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه...
امام رضا (ع) فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مى‏رسيد، پدرم (موسى بن‏ جعفر) ديگر خندان ديده نمى‏شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى‏يافت تا آن كه ده روز از محرم مى‏گذشت، روز دهم محرم كه مى‏شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود. (امالى صدوق، ص 111)

* ديده‏هاى خندان
قال رسول الله (ص): يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة.
پيامبراكرم (ص) فرمود: فاطمه جان! روز قيامت هر چشمى گريان است، مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود. (بحارالانوار،ج 44، ص293)

* سالگرد سوگ حسين (ع)
عن الصادق (ع): نيح على الحسين بن على سنة فى كل يوم و ليلة و ثلاث سنين من اليوم الذى اصيب فيه.
حضرت صادق (ع) فرمود: يك سال تمام، هر شب و روز بر حسين بن على (ع) نوحه‌خوانى شد و سه سال، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت. (بحارالانوار،ج 79، ص102)

* وقف براي عزادارى
قال الصادق (ع): قال لى ابى: يا جعفر! اوقف لى من منالى كذا و كذا النوادب تندبنى عشر سنين بمنى ايام منى.
امام صادق (ع) مى‏فرمايد: پدرم امام باقر(ع) به من فرمود: اى جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه‌خوانان كن كه به مدت ده سال در «منا» در ايام حج، بر من نوحه‌خوانى و سوگوارى كنند. (بحارالانوار، ج 46، ص220)

* نوحه‌خوانى سنتى
عن ابى هارون المكفوف قال: دخلت على ابى عبد الله (ع) فقال لى: انشدنى، فأنشدته فقال: لا، كما تنشدون و كما ترثيه عند قبره...
ابوهارون مكفوف مى‏گويد: خدمت حضرت صادق (ع) رسيدم. امام به من فرمود: «برايم شعر بخوان». پس برايش اشعارى خواندم. فرمود: اينطور نه، همان طور كه (براى خودتان) شعر خوانى مى‏كنيد و همانگونه كه نزد قبر حضرت سيد الشهداء مرثيه مى‏خوانى. (بحارالانوار، ج 44، ص287)

* پاداش شعر گفتن براى حسين (ع)
قال الصادق (ع): ما من احد قال فى الحسين شعرا فبكى و ابكى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له.
امام صادق (ع) به جعفر بن عفان فرمود: هيچ كس نيست كه درباره حسين (ع) شعرى بسرايد و بگريد و با آن بگرياند مگر آن كه خداوند، بهشت را بر او واجب مى‏كند و او را مى‏آمرزد. (رجال شيخ طوسى، ص289)

* سرودن براى اهل‌بيت (ع)
قال الصادق (ع): من قال فينا بيت شعر بنى الله له بيتا فى الجنة.
امام صادق (ع) فرمود: هر كس در راه ما و براى ما يك بيت شعر بسرايد، خداوند براى او خانه‏اى در بهشت، بنا مى‏كند. (وسائل الشيعه،ج 10، ص467)

* اصحاب مدح و مرثيه
قال الصادق (ع): الحمد لله الذى جعل فى الناس من يفد الينا و يمدحنا و يرثى لنا.
امام صادق (ع) فرمود: خدا را سپاس كه در ميان مردم، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى‏آيند و بر ما وارد مى‏شوند و ما را مدح و مرثيه مى‏گويند. (وسائل الشيعه، ج 10، ص469)

* شعرخوانى در ايام عزا
قال الرضا (ع): يا دعبل! احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الايام حزن كانت علينا اهل البيت (ع).
امام رضا (ع) به دعبل (شاعر اهل بيت) فرمود: اى دعبل! دوست دارم كه برايم شعرى بسرايى و بخوانى، چرا كه اين روزها (ايام عاشورا) روز اندوه و غمى است كه بر ما خاندان رفته است. (جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص567)

* مرثيه، نصرت اهل بيت (ع)
عن الرضا (ع): يا دعبل! ارث الحسين (ع) فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت حيا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت.
امام رضا (ع) فرمود: اى دعبل! براى حسين بن على (ع) مرثيه بگو، تو تا زنده‏اى، ياور و ستايشگر مايى، تا مى‏توانى، از يارى ما كوتاهى مكن. (جامع احاديث الشيعه،ج 12، ص567)

* شيعيان همراه و همدل با ائمه
قال على (ع): ان الله...اختار لنا شيعة ينصروننا و يفرحون بفرحنا و يحزنون لحزننا.
على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شيعيان و پيروانى برگزيده است كه ما را يارى مى‏كنند، با خوشحالى ما خوشحال مى‏شوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند. (غررالحكم،ج 1، ص235)

* كشته اشك
قال الحسين (ع): انا قتيل العبرة لا يذكرنى مؤمن الا بكى.
حسين بن على (ع) فرمود: من كشته اشكم. هيچ مؤمنى مرا ياد نمى‏كند مگر آن كه ـ به خاطر مصيبتهايمـ گريه مى‏كند. (بحارالانوار، ج 44، ص279)

* يك قطره اشك
قال الحسين (ع): من دمعت عيناه فينا قطرة بوأه الله عز و جل الجنة.
حسين بن على (ع) فرمود: چشمان هر كس كه در مصيبتهاى ما قطره‏اى اشك بريزد، خداوند او را در بهشت جاى مى‏دهد. (احقاق الحق، ج 5، ص523)

* بهشت، پاداش عزادارى
قال على بن الحسين السجاد (ع): ايما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين و من معه حتى يسيل على خديه بوأه الله فى الجنة غرفا.
امام سجاد (ع) فرمود: هر مؤمنى كه چشمانش براى كشته‌شدن حسين بن على (ع) و همراهانش اشكبار شود و اشك بر صورتش جارى شود، خداوند او را در غرفه‏هاى بهشتى جاى مى‏دهد. (ينابيع المودّه، ص429)

* به ياد فرزندان فاطمه (س)
قال السجاد (ع): انى لم اذكر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلك عبرة.
امام سجاد (ع) فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه را به ياد نياوردم، مگر آن كه به خاطر آن، چشمانم اشكبار گشت. (بحارالانوار، ج 46، ص109)

* سوگوارى در خانه‏‌ها
قال الباقر (ع): ثم ليندب الحسين و يبكيه و يأمر من فى داره بالبكاء عليه و يقيم فى داره مصيبته باظهار الجزع عليه و يتلاقون بالبكاء بعضهم بعضا فى البيوت و ليعز بعضهم بعضا بمصاب الحسين (ع).
امام باقر(ع) نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمى‏توانند به زيارت آن حضرت بروند، اينگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند: بر حسين (ع) ندبه و عزادارى و گريه كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگريند و در خانه‏اش با اظهار گريه و ناله بر حسين (ع)، مراسم عزادارى بر پا كند و يكديگر را با گريه و تعزيت و تسليت گويى در سوگ حسين (ع) در خانه‏هايشان ملاقات كنند. (كامل الزيارات، ص175)

* اشك على (ع) در سوگ شهداى كربلا
قال الباقر (ع): مر على بكربلا فى اثنين من اصحابه قال: فلما مر بها ترقرقت عيناه للبكاء ثم قال: هذا مناخ ركابهم و هذا ملقى رحالهم و هيهنا تهراق دماؤهم، طوبى لك من تربة عليك تهراق دماء الأحبة.
امام باقر (ع) فرمود: اميرالمؤمنين (ع) با دو تن از يارانش از «كربلا» گذر كردند، حضرت، هنگام عبور از آنجا، چشمهايش اشك‌آلود شد، سپس فرمود: اينجا مركب‌هايشان بر زمين مى‏خوابد، اينجا محل بار افكندنشان است و اينجا خون‌هايشان ريخته مى‏شود، خوشا به حال تو اى خاكى كه خون دوستان بر روى تو ريخته مى‏شود! (بحارالانوار، ج 44، ص 258)

* اشك، حجاب دوزخ
قال الباقر (ع): ما من رجل ذكرنا او ذكرنا عنده يخرج من عينيه ماء و لو مثل جناح البعوضة الا بنى الله له بيتا فى الجنة و جعل ذلك الدمع حجابا بينه و بين النار.
امام باقر (ع) پس از شنيدن سروده‏هاى «كميت» درباره اهل‌بيت، گريست و سپس فرمود: هيچ كس نيست كه ما را ياد كند، يا نزد او از ما ياد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه‏اى‏ اشك آيد، مگر آن كه خداوند برايش در بهشت، خانه‏اى بنا كند و آن اشك را حجاب ميان او و آتش دوزخ قرار دهد. (الغدير، ج 2، ص202)

* بيست سال گريه
قال الصادق (ع): بكى على بن الحسين (ع) عشرين سنة و ما وضع بين يديه طعام الا بكى.
امام صادق (ع) فرمود: امام زين‌العابدين (ع) بيست سال (به ياد عاشورا) گريست و هرگز طعامى پيش روى او نمى‏گذاشتند، مگر اين كه گريه مى‏كرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 108)

* ادب سوگوارى
قال الصادق (ع): لما مات ابراهيم بن رسول الله (ص) حملت عين رسول الله بالدموع ثم قال النبى (ص): تدمع العين و يحزن القلب و لا نقول ما يسخط الرب و انا بك يا ابراهيم لمحزونون.
امام صادق (ع) فرمود: چون ابراهيم پسر رسول خدا از دنيا رفت، چشم پيامبر پر از اشك شد. سپس پيامبرفرمود: چشم، اشكبار مى‏شود و دل غمگين مى‏‌شود، ولى چيزى نمى‏گوييم كه خدا را به خشم آورد، و ما در سوگ تو اى ابراهيم اندوهناك هستيم. (بحارالانوار، ج 22، ص157)

* چشم‌هاى اشكبار
قال الصادق (ع): من ذكرنا عنده ففاضت عيناه حرم الله وجهه على النار.
امام صادق (ع) فرمود: نزد هر كس كه از ما (و مظلوميت ما) ياد شود و چشمانش پر از اشك گردد، خداوند چهره‏اش را بر آتش دوزخ حرام مى‏كند. (بحارالانوار، ج 44، ص285)

* احياء خط اهل‌بيت (ع)
قال الصادق (ع): تزاوروا و تلاقوا و تذاكروا و احيوا امرنا.
امام صادق (ع) فرمود: به زيارت و ديدار يكديگر برويد، با هم به سخن و مذاكره بنشينيد و امر ما را ـ كنايه از حكومت و رهبرى ـ زنده كنيد. (بحارالانوار، ج 71، ص352)

* مجالس حسينى
قال الصادق (ع) للفضيل: تجلسون و تحدثون؟ فقال: نعم، قال: ان تلك المجالس احبها فأحيوا امرنا، فرحم الله من احيى امرنا.
امام صادق (ع) از «فضيل» پرسيد: آيا (دور هم) مى‏نشينيد و حديث و سخن مى‏گوييد؟ گفت: آرى ‏فرمود: اينگونه مجالس را دوست دارم، پس امر(امامت) ما را زنده بداريد. خداى رحمت كند كسى را كه امر و راه ما را احيا كند. (وسائل الشيعه، ج 10، ص392)

* اشك‌هاى ارزشمند
قال الصادق (ع): ...رحم الله دمعتك، اما انك من الذين يعدون من اهل الجزع لنا و الذين يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا، اما انك سترى عند موتك حضور آبائى لك...
امام صادق (ع) به «مسمع» كه از سوگواران و گريه كنندگان بر عزاى حسينى بود، فرمود: خداى، اشك تو را مورد رحمت قرار دهد. آگاه باش، تو از آنانى كه از دلسوختگان ما به شمار مى‏آيند، و از آنانى كه با شادى ما شاد مى‏شوند و با اندوه ما غمگين مى‏گردند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالين خويش خواهى بود. (وسائل الشيعه، ج 10، ص397)

* دل‌هاى سوخته
قال الصادق (ع): اللهم...و ارحم تلك الأعين التى جرت دموعها رحمة لنا و ارحم تلك القلوب التى جزعت و احترقت لنا و ارحم الصرخة التى كانت لنا.
امام صادق (ع) بر سجاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بيت، چنين دعا مى‏كرد و مى‏فرمود: خدايا...آن ديدگان را كه اشك‌هايش در راه ترحم و عاطفه بر ما جارى شده و دل‌هايى را كه به خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فريادها و ناله‏هايى را كه در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. (بحارالانوار، ج 98، ص8)

* گريه بر مظلوميت شيعه
قال الصادق (ع): من دمعت عينه فينا دمعة لدم سفك لنا او حق لنا نقصناه او عرض انتهك لنا او لأحد من شيعتنا بوأه الله تعالى بها فى الجنة حقبا.
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه چشمش در راه ما گريان شود، به خاطر خونى كه از ما ريخته شده است، يا حقى كه از ما گرفته‏اند، يا آبرويى كه از ما يا يكى از شيعيان ما برده وهتك حرمت كرده‏اند، خداى متعال به همين سبب، او را در بهشت جاودان، براى ابد جاى مى‏دهد. (امالى شيخ مفيد، ص175)

* ثواب بى حساب
قال الصادق (ع): لكل شيى‏ء ثواب الا الدمعة فينا.
امام صادق (ع) فرمود: هر چيزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشكى كه براى ما ريخته شود ـ كه چيزى با آن برابرى نمى‏كند و مزد بى اندازه داردـ .(جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص548)

كوثر و اشك
قال الصادق (ع): ما من عين بكت لنا الا نعمت بالنظر الى الكوثر و سقيت منه.
امام صادق (ع) فرمود: هيچ چشمى نيست كه براى ما بگريد، مگر اين كه برخوردار از نعمت نگاه به «كوثر» مى‏شود و از آن سيرابش مى‏كنند. (جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص554)

* گريه آسمان
عن الصادق (ع): يا زرارة! ان السماء بكت على الحسين اربعين صباحا.
امام صادق (ع) فرمود: اى زراره! آسمان چهل روز، در سوگ حسين بن على (ع) گريه كرد. (جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص552)

* گريه و اندوه مطلوب
قال الصادق (ع):كل الجزع و البكاء مكروه سوى الجزع و البكاء على الحسين (ع).
امام صادق (ع) فرمود: هر ناليدن و گريه‏اى مكروه است، مگر ناله و گريه بر حسين (ع). (بحارالانوار، ج 45، ص313)

* پيامبر (ص) و گريه بر شهيد
قال الصادق (ع):ان النبى لما جائته وفاة جعفر بن ابى طالب و زيد بن حارثة كان اذا دخل بيته كثر بكائه عليهما جدا و يقول: كانا يحدثانى و يؤانسانى فذهبا جميعا.
امام صادق (ع) فرمود: وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زيد بن حارثه به پيامبر خدا رسيد، از آن پس هر گاه وارد خانه‏ مى‏شد، بر آن دو شهيد به شدت مى‏گريست و مى‏فرمود : آن دو شهيد، با من هم سخن و همدم و انيس بودند، و هر دو رفتند! (من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص177)

* نفس هاى تسبيح
قال الصادق (ع):نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همه لنا عبادة و كتمان سرنا جهاد فى سبيل الله. ثم قال ابو عبد الله (ع): يجب ان يكتب هذا الحديث بالذهب.
امام صادق (ع) فرمود: نفس كسى كه به خاطر مظلوميت ما اندوهگين شود، تسبيح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست. سپس امام صادق (ع) افزود: اين حديث را بايد با طلا نوشت! (امالى شيخ مفيد، ص 338)

* فرشتگان سوگوار
قال الصادق (ع): اربعة الاف ملك عند قبر الحسين (ع) شعث غبر يبكونه الى يوم القيامة.
امام صادق (ع) فرمود: 4 هزار فرشته نزد قبر سيد الشهدا (ع) ژوليده و غبارآلود، تا روز قيامت بر آن حضرت مى‏گريند. (كامل الزيارات، ص 119)

* گريه بر حسين (ع)
قال الرضا (ع): يا ابن شبيب! ان كنت باكيا لشى‏ء فابك للحسين بن على بن ابى طالب (ع) فانه ذبح كما يذبح الكبش.
امام رضا (ع) به «ريان بن شبيب» فرمود: اى پسر شبيب! اگر بر چيزى گريه مى‏كنى، بر حسين بن على بن ابى طالب (ع) گريه كن، چرا كه او را مانند گوسفند سر بريدند. (بحارالانوار، ج 44، ص 286)

* مجالسى به ياد ائمه
قال الرضا (ع):من جلس مجلسا يحيى فيه امرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب.
امام رضا (ع) فرمود: هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن، امر (و خط و مرام ما) احيا مى‏شود، دلش در روزى كه دلها مى‏ميرند، نمى‏ميرد. (بحارالانوار، ج 44، ص278)

* آثار گريستن بر حسين (ع)
قال الرضا (ع): فعلى مثل الحسين فليبك الباكون فان البكاء عليه يحط الذنوب العظام.
امام رضا (ع) فرمود: گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين (ع) گريه كنند، چرا كه گريستن براى او، گناهان بزرگ را فرو مى‏ريزد. ( بحارالانوار، ج 44، ص284)

* اشك و آمرزش گناه
قال الرضا (ع): يابن شبيب! ان بكيت على الحسين (ع) حتى تصير دموعك على خديك غفر الله لك كل ذنب اذنبته صغيرا كان او كبيرا قليلا كان او كثيرا.
امام رضا (ع) فرمود: اى پسر شبيب! اگر بر، حسين (ع) آن قدر گريه كنى كه اشك‌هايت بر چهره‏ات جارى شود، خداوند همه گناهانت را كه مرتكب شده‏اى مى‏آمرزد، كوچك باشد يا بزرگ، كم باشد يا زياد. (امالى صدوق، ص112)

* همدلى با عترت
قال الرضا (ع): ان سرك ان تكون معنا فى الدرجات العلى من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا.
امام رضا (ع) به «ريان بن شبيب» فرمود: اگر تو را خوشحال مى‏كند كه در درجات والاى بهشت با ما باشى، پس در اندوه ما غمگين باش و در شادى ما خوشحال باش. (جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص549)

 قال الصادق علیه السلام:کل الجزع والبکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین علیه السلام
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:هر گونه جزع و گریه کردن مکروه است مگر جزع و بی تابی برای حسین علیه السلام.
3- در معنای جزع: جابرعَنْ أَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِن النَّوَاصِی 
روایت شده از جابر که گوید به امام باقرعلیه السلام گفتم :جزع یعنی چه؟حضرت فرمودند:شدید ترین جزع فریاد زدن بویل و بلند گریه کردن و فریاد زدن و بر سر و صورت زدن و کندن موهای پیشانی است.
وسائل الشیعه ج‏3ص‏282و  بحار الأنوار، ج‏98، ص: ۲۴۰ الکافی، ج‏3، ص: ۲۲۳

قال الصادق علیه‌السلام: إِنَّ الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ مَكْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِي كُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُكَاءَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه‌السلام. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: همانا گریه کردن و بی تابی نمودن برای هر چیزی بر بندگان الهی مکروه است غیر از گریه کردن و بی تابی نمودن بر امام حسین علیه‌السلام که اجر الهی برای بندگان، در این گریه و بی تابی کردن در مصیبت امام حسین علیه‌السلام  می باشد. (وسائل الشیعه/ج14/ص507

 

قال الصادق فی مناجاته: اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَيْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ يَنْهَهُمْ ذَلِكَ عَنِ النُّهُوضِ وَ الشُّخُوصِ إِلَيْنَا خِلَافاً عَلَيْهِمْ فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِي غَيَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِي تَقَلَّبُ عَلَى قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْأَعْيُنَ الَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِي جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الصَّرْخَةَ الَّتِي كَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ الْأَبْدَانَ حَتَّى تُرَوِّيَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ يَوْمَ الْعَطَش‏ [الأکبر]. امام صادق علیه‌السلام در مناجات با حضرت حق جلّ و اعلی فرمودند: خداوندا ! دشمنانِ ما به واسطۀ خروج برمحبین ما آنها را مورد ملامت و سرزنش قرار می‌دهند. اما این دشمنی‌ها، دوستان ما را از تمایل به ما و محبت نسبت به ما باز نداشته است و ثبات قدم آنها از روی مخالفت با مخالفین ما است، پس ای خدا آن صورت‌هایی که حرارت آفتاب آنها را در راه محبت ما تغییر داده، مورد ترحّم خود قرار بده و نیز صورت‌هایی را که روی قبر اباعبدالله الحسین علیه‌السلام می‌گذارند و بر می دارند، مشمول لطف و رحمتت قرار بده و همچنین به چشم‌هایی که از باب ترحّم بر ما اشک ریخته اند، نظر عنایت فرما! و بر دل‌هایی که بر ما به جزع و بی تابی آمده و به خاطر ما سوخته است، ترحّم فرما! خداوندا! به شیون‌ها و صرخه هایی که به خاطر ما بلند است رحم کن! [صرخه: شیون و فریادی که جان انسان را برباید]. خداوندا! من؛ این بدن ها  و این جان ها را نزد تو امانت قرار می دهم، تا روز «عطش اکبر: روزی که همه تشنه اند» آنها را از حوض کوثر سیراب نمائی. (کامل الزیارات/ص379 /باب 40))


نویسنده : محمد علی عین اللهی
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir























پایگاه جامع عاشورا